روح بن زنباعرَوح بن زِنْباع، امیر فلسطین و از اشراف شام در روزگار امویان بود. ۱ - کنیه روح بن زنباعکنیه روح، ابوزُرعه و ابوزنباع بود. ۲ - نسب روحبرخی وی را روح بن زنباع بن (روح بن) سَلَمَه (سلامه) دانستهاند [۱]
نسب معدّ و الیمن الکبیر، ج۱، ص۲۰۲.
[۲]
ابنحَزْم، جمهرة انساب العرب، ص۲۴۰.
و چون نسبش به افصی بن حَرام بن جُذام، از اعراب قحطانی، میرسد، به نسبت جذامی معروف گردیده است.
۳ - قبیله روحقبیله جذام از قبایل یمنی بودند که احتمالا قبل از فتح فلسطین به دست اعراب مسلمان، در آنجا زندگی میکردند. [۴]
د. اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه.
گفته شده که روح به دلیل گرایشهای سیاسیاش، در پی آن بود تا نسب جذام را به مضریان (اعراب شمالی) برساند، که با مخالفت برخی از افراد قبیلهاش، از جمله رقیبش، ناتل بن قیس جذامی، روبهرو شد. [۵]
انسابالاشراف، ج۱، ص۴۲.
[۶]
نسب معدّ و الیمن الکبیر، ج۱، ص۲۰۲.
[۷]
جمهرة انساب العرب، ص۴۲۱.
۴ - روح از تابعیناحتمال داده شده که وی در زمان پیامبر اکرم به دنیا آمده باشد و به گفته ابن منده، وی زمان پیامبر را درک کرده است. [۸]
الاصابه فی تمییز الصحابة، ج۲، ص۵۰۵.
بااین حال، وی هیچ حدیثی از پیامبر روایت نکرده است. برخی از محدّثان و مورخان، همچون مسلم بن حجاج، از روح در شمار صحابه یاد کردهاند که درست نیست. پدر وی، زنباع، از صحابه بود و روح بن زنباع را باید از تابعین شمرد. [۹]
الاستیعیاب فی معرفة الاصحاب، ج۲، ص۵۰۲.
[۱۰]
الاصابه فی تمییز الصحابة، ج۲، ص۵۰۵.
۵ - فعالیتهای سیاسی و نظامی روحروح بن زنباع در عهد معاویه از اشراف شام و بزرگان قبیله جذام بود. گفته شده است که روح در صلحی که بین معاویه و یکی از پادشاهان برقرار شد، از طرف معاویه مأمور نوشتن صلحنامه شد. روح با گرفتن مبلغی، شروط صلح را به نفع آن پادشاه آسان نمود. معاویه خشمگین شد و روح را به خیانت متهم کرد، اما او با چربزبانی و زیرکی مانع عقوبت خویش شد و معاویه او را بخشید. [۱۲]
انسابالاشراف، ج۴، ص۷۸-۷۹.
[۱۳]
عیونالاخبار، ج۱، ص۱۷۷ـ۱۷۸.
[۱۴]
الوافی بالوفیات، ج۱۴، ص۱۵۰.
روح از طرف معاویه به حکومت بعلبک منصوب شد. [۱۵]
انسابالاشراف، ج۴، ص۹۹.
روح از کسانی بود که بر رأی یزید بن معاویه نفوذ داشتند. [۱۶]
تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۵۲ـ۲۵۳.
یزید وی را به امارت فلسطین منصوب کرد. [۱۷]
الوافی بالوفیات، ج۱۴، ص۱۵۰.
در واقعه حَرّه (سال ۶۳)، روح با هزار سپاهی از فلسطین، مُسلم بن عقبه را که از طرف یزید مأمور حمله به حجاز شده بود، همراهی کرد. [۱۸]
تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۵۱.
مسلم بن عقبه پس از قتل و غارت در مدینه، به روایتی روح را در آنجا جانشین خویش کرد و خود برای جنگ با عبدالله بن زبیر به مکه رفت. [۱۹]
انسابالاشراف، ج۴، ص۳۶۸.
گفته شده است که روح در مدینه بر منبر پیامبر اکرم رفت و گفت که برای واداشتن مردم مدینه به اطاعت از بنیامیه (یزید) با آنان جنگیدهاند. با مرگ یزید و جانشینی معاویة بن یزید (معاویه دوم)، روح نیز همراهِ سپاه شام بازگشت. [۲۱]
مروجالذهب، ج۳، ص۲۸۱ـ۲۸۲.
پس از مرگ معاویه دوم در سال ۶۴، کار عبدالله بن زبیر بالا گرفت و در بسیاری از سرزمینهای اسلامی خطبه به نام او خوانده شد. در شام، گروهی به رهبری ضحاک بن قیس از ابن زبیر و گروه دیگر نیز به رهبری حسّان بن مالک از بنیامیه حمایت کردند. حسّان که در این زمان حاکم فلسطین بود، روح بن زنباع را در آنجا جانشین خویش کرد و برای دعوت مردم به طرفداری از بنیامیه به اردن رفت. ناتل بن قیس جذامی، از حامیان ابن زبیر، علیه روح شورید و او را از فلسطین اخراج کرد. روح از حامیان سرسخت مروان بن حکم بود و نقش مهمی در بیعت گرفتن از مردم شام برای مروان ایفا کرد. وی در جنگ مَرج راهِط (بین مروان و ضحاک، در آخر سال ۶۴ یا محرّم ۶۵) همراه مروان جنگید، تا اینکه ضحاک کشته و یارانش منهزم شدند. [۲۴]
الوافی بالوفیات، ج۱۴، ص۱۵۰.
در پی پیروزی مروان در مرج راهط و تسلط وی بر شهرهای شام، ناتل بن قیس جذامی از فلسطین گریخت و به ابن زبیر در مکه پیوست و مروان، روح بن زنباع را به جای وی نشاند. [۲۵]
انسابالاشراف، ج۶، ص۲۸.
در آغاز خلافت عبدالملک بن مروان، روح همچنان والی فلسطین بود. حجاج بن یوسف ثقفی در این زمان در میان نیروهای تحت امر روح خدمت میکرد و از سوی او برای انتظام بخشیدن به امور سپاه و لشکریان، به عبدالملک معرفی شد. [۲۶]
انسابالاشراف، ج۱۶، ص۲۰۳ـ۲۰۴.
[۲۷]
العقد الفریر، ج۵، ص۲۷۵ـ۲۷۶.
عبدالملک در سال ۷۲، روح را به عنوان مشاور و وزیر بشر بن مروان (برادر خود و والی کوفه) انتخاب کرد، اما اهالی عراق و بشر بن مروان از حضور و رفتار روح در آنجا رضایتی نداشتند، ازاین رو با ترفندی وی را متقاعد کردند که نزد عبدالملک به دمشق بازگردد. [۲۸]
عیونالاخبار، ج۱، ص۲۶۴.
[۲۹]
کتاب الوزراء و الکتّاب، ص۲۱ـ۲۲.
[۳۰]
مروجالذهب، ج۳، ص۳۱۳ـ۳۱۴.
ازآنپس، روح بن زنباع در محله بُزوریین دمشق اقامت گزید و به عنوان مشاور و وزیر عبدالملک و صاحب شُرطهاو در دمشق، ارج و منزلت والایی نزد وی یافت. [۳۱]
سیر اعلامالنبلاء، ج۴، ص۲۵۱.
[۳۲]
العقد الفریر، ج۵، ص۲۷۵ـ۲۷۶.
روح نزدیک به هفده سال در ادارۀ امور، دوست و یاور صمیمی عبدالملک و از نزدیکترین افراد به وی و خاندان اموی بود. [۳۳]
التاج، ص۱۱۳.
[۳۴]
بلاغات النساء، ص۱۵۹.
[۳۵]
الاخبار الطوال، ص۲۸۶.
از جمله، با عبدالملک دربارۀ قتل عمرو بن سعید بن عاص که مدعی خلافت بود، گفتگو کرد. [۳۶]
الاخبار الطوال، ص۲۸۶.
همچنین عبدالملک را که قصد داشت برادرش، عبدالعزیز بن مروان، را از ولایتعهدی خلع کند، به این کار ترغیب نمود.
۶ - ویژگیهای روح بن زنباعروح بن زنباع را از دانایان عرب – دُهاةالعرب – [۴۰]
کتاب التاج، ص۱۳۰.
[۴۱]
عیونالاخبار، ج۱، ص۲۶۴.
و خطیب و سخنور دانستهاند. [۴۲]
مروجالذهب، ج۳، ص۲۸۱ـ۲۸۲.
[۴۳]
کتاب التاج، ص۶۰، قسمتی از سخنان روح بن زنباع .
[۴۴]
عیونالاخبار، ج۲، ص۱۱، قسمتی از سخنان روح بن زنباع.
[۴۵]
مروجالذهب، ج۴، ص۱۱۰، قسمتی از سخنان روح بن زنباع.
عبدالملک، روح را مطیع همچون اهل شام، زیرک همچون اهل عراق، فقیه همانند اهل حجاز و کاتب همانند اهل فارس، خطاب کرده است. [۴۶]
کتاب الوزراء و الکتّاب، ص۲۱.
[۴۷]
الاستیعیاب فی معرفة الاصحاب، ج۲، ص۵۰۳.
با وجود این، حُمَیْدة بنت نُعمان بن بشیر انصاری، همسر روح، وی را ترسو و بخیل و در عین حال غیرتمند معرفی کرده و با اشعارش به هجو روح پرداخته است. [۴۸]
بلاغات النساء، ص۱۱۴ـ۱۱۸.
[۴۹]
بلاغات النساء، ص۱۲۱.
[۵۰]
الاغانی، ج۹، ص۲۲۷ـ۲۳۳.
۷ - درگذشت روحروح در سال ۸۴ در صِفِّین (یا صِنَّبره) اردن درگذشت. [۵۲]
الوافی بالوفیات، ج۱۴، ص۱۵۰.
۸ - روایت روح از صحابهروح بن زنباع از بعضی صحابه روایت کرده است. [۵۳]
الجرح و التعدیل، ج۱، قسم۲، ص۴۹۴.
[۵۴]
الاستیعیاب فی معرفة الاصحاب، ج۲، ص۵۰۲-۵۰۳.
۹ - مناصب بازماندگان روحبازماندگان روح بعدها، مناصب دولتی و لشکری یافتند، از جمله رجاء بن سلام بن روح بن زنباع، که در عهد مهدی، خلیفه عباسی، مدتی عامل یمن شد. [۵۷]
تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۹۹.
همچنین گفته شده است که گروهی از نسل روح در مصر (بنو عبدالظاهر) و به قولی در اندلس (بنوهود، حاکمان شهر سرقسطه) زندگی میکردند. [۵۸]
نهایةالارب فی معرفة انساب العرب، ص۲۶۵.
[۵۹]
نهایةالارب فی معرفة انساب العرب، ص۳۹۲.
۱۰ - فهرست منابع• ابن ابی حاتم رازی، الجرح و التعدیل، حیدرآباد دکن ۱۳۷۱/۱۹۵۲، افست بیروت، دارالکتب العلمیة. • ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، ۱۳۹۹ـ۱۴۰۲/ ۱۹۷۹ـ۱۹۸۲. • ابن حجر عسقلانی، ا لاصابه فی تمییز الصحابه، چاپ علیمحمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲. • ابن حَزْم، جمهرة انساب العرب، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره ۱۹۸۲. • ابن سعد، الطبقات الکبری، چاپ احسان عباس، بیروت، ۱۴۰۵/۱۹۸۵. • ابن طیفور، بلاغات النساء، چاپ یوسف بقاعی، بیروت ۱۴۲۰/۱۹۹۹. • ابن عبدالبر، الاستیعیاب فی معرفة الاصحاب، چاپ علیمحمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲. • ابن عبدربه، العقد الفریر، چاپ عبدالمجید ترحینی، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۳. • ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۵. • ابن کثیر، البدایة و النهایه، چاپ احمد ابوملحم، چاپ احمد ابوملحم و دیگران، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷. • هشام بن محمد بن کلبی، نسب معدّ و الیمن الکبیر، چاپ ناجی حسن، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸. • ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، چاپ افست بیروت. • بلاذری، انسابالاشراف، چاپ محمود فردوسالعظم، دمشق ۱۹۹۷ـ۱۹۹۹، ۲۰۰۲. • جاحظ، کتاب التاج فی اخلاق الملوک، چاپ احمد زکی پاشا، قاهره ۱۳۳۲/۱۹۱۴. • محمد بن عبدوس جهشیاری، کتاب الوزراء و الکتّاب، چاپ عبداللّه صاوی، قاهره ۱۳۵۷/۱۹۳۸. • خلیفه بن خیاط، تاریخ خلیفه بن خیاط، چاپ مصطفی نجیب فوّاز، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۵. • ابن قتیبه دینوری، عیونالاخبار، چاپ یوسفعلی طویل، بیروت ۱۹۸۵. • ابوحنیفه دینوری، الاخبار الطوال، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره ۱۹۶۰. • ذهبی، سیر اعلامالنبلاء، چاپ شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲. • صفدی، الوافی بالوفیات، ویسبادن ۱۹۸۲. • محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت ۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ۱۹۶۷. • احمد بن علی قلقشندی، نهایةالارب فی معرفة انساب العرب، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۴. • مسعودی، مروجالذهب و معادن الجوهر، چاپ شارل پلّا، بیروت ۱۹۶۵/۱۹۷۹م. • یعقوبی، تاریخ یعقوبی، بیروت. ۱۱ - پانویس
۱۲ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، مقاله روح بن زنباع، شماره۵۹۹۹. |